حسنا حسنا ، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره

تربچه

بانوی لپ قرمزی

سلاااام مهربون مادر خیلی وقته برات ننوشتم. از بس که تو این مدت اتفاقای عجیب و غریب افتاده. مامانی با همه خستگی ها و بی حوصلگی هاش داره برات یه نی نی میاره. دوست نداشتم اینطور بشه اما خدا خواست و برامون یه مهمون تازه فرستاد. گاهی که بهت نگاه می‌کنم دلم میگیره. عذاب وجدان تمام دلمو پر میکنه که نکنه نتونم اون‌طور که باید و شاید به تو برسم و با تو بازی کنم. وقتی مجبور شدم 6 و نیم ماهگی از شیر بگیرم، دلم خیلی شکست. اونقدر که بهت زل میزدم و اشک میریختم. الان هم دلم برای شیر دادن به تو با تمام سختی‌هاش تنگ شده. کوچولوی مامان! چند روز دیگه 9 ماهت میشه و من مدام به خودم تذکر میدم که تو خیلی سریع داری بزرگ میشی. من باید تک&zwn...
8 اسفند 1391

داشتن تو

وقتی تصویر خودم رو تو چشم‌های تو می‌بینم، وقتی که داری شیر میخوری یا وقتی کنار تختت نشستم و به چشم‌هات زل زدم، انگار من نیستم؛ اونی که تو چشم‌هات نشسته انگار من نیستم. باورم نمی‌شه که خدای مهربون یه همچین نعمت بزرگی بهم داده. مدام تو دلم زمزمه می‌کنم : «خدایا شکرت. من رو لایق بون، شکرگزارت باشم» ...
27 تير 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به تربچه می باشد