حسنا حسنا ، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره

تربچه

معجزه

1391/4/12 18:58
نویسنده : مامان زهرا
1,238 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب حسنا خوب نخوابید. دلش درد می کرد. با اینکه هم گشنه بود و هم خوابش میومد اما بیدار بود و گریه می‌کرد.

خیلی خوابم میومد همینطور که بغلم بود چرت میزدم و یدفعه از ترس اینکه الان از بغلم میوفته میپریدم. کلافه شدم. پاشدم یه آبی به دست و صورتم زدم. تو سیاهی شب دلم یهو گرفت. حس کردم اسیر شدم و دیگه نمی‌تونم زندگی عادیمو داشته باشم. حسنا رو خوابوندم رو تخت. نمی خواستم انگار دیگه بغلش کنم. شروع کرد به غر زدن و بعدهم گریه کرد. انقدر قربونش برم خوابش میومد که به ثانیه نکشید چشمهاشو بست. آروم شد. همین‌طور زل زده بودم بهش. و به اینکه چه جوری شب و روزم رو یکی کرده فکر می‌کردم. یهو خندید؛ اون هم با صدا. تو این یه ماهه که به دنیا اومده زیاد تو خواب میخندید ولی این‌طوری نه. یه لحظه قهقه زد. دلم ریخت.انگار مست شدم. انگار یه جریان شادی و انرژی بهم وصل شد.دیگه خوابم نمیومد. شارژ شده بودم یه جورایی. تعجب کردم. این همون زهراست؟! باورم نمیشد این معجزه‌ای که تو وجودم رخ داده بود رو. خدایا شکرت که هر لحظه یکی از درهای رحمتت رو بروم باز می‌کنی. خیلی دوستت دارم.

عکس در ادامه مطلب

جوجوی یک ماهه من

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

nafiseh
24 تیر 91 22:53
zahra jan ghadamesh mobarak bashe
ye soal - mikhastam bedonam to ninisite gofte bodi koleiehaie nini ye kam moshkel dare bad bartaraf shod ? bordish sono? nini manam hamin moshkelo dare


نه هنوز نبردم. ببرم پست می ذارم تو وبلاگ
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به تربچه می باشد